آیا پیامبر اسلام شاعر بودند؟
پیرامون ادبیات
نقد و بررسی و انتشار آثار ادبی

      امام رضا علیه السلام: عبادت به نماز و روزه زیاد نیست، به اندیشه زیاد درباره خداوند است. (تحف العقول، ص 442)

 

پژوهشی در زمینه شاعر نبودن پیامبر از دیدگاه قرآن (1) / جبرئیلی، محمد صفر

 

منابع : مجله نامه مفید، شماره 4 | تاریخ درج : 1387/12/24 | بازدید : 2408

کلید واژه ها :

چکیده:

در نوشتار حاضر، ابتدائاً از تاریخچه شعر و تدوین آن و اینکه شعر از فطریات انسان است سخن به میان آمده است. سپس فرق شعر را با نظم بیان نموده و آیات مربوط به شعر و شاعران را ذکر کرده ایم و ضمن دسته بندی این آیات به بیان آرای مفسران شیعه و اهل سنت پرداخته و نهایتاً مدعای خود را با استناد به آیات و روایات به اثبات رسانده و در پایان با توجه به آیات شریفه قرآن موقعیت شاعران را نفیاً و اثباتاً مطرح کرده و از مطلوبیت نفسی شعر سخن گفته ایم.

شعر و موقعیت آن:

شعر از قدیم الایام معمول بوده و شاید بتوان گفت قدرت شعر گفتن در بشر همزمان با قدرت بیان بوده است.(2) و حتی بعضی آنرا از غرائز فطری انسان به حساب آورده اند.(3)

اهمیت شعر در انسان به قدری است که او در ایّام خاصی تمایل به سرودن آن دارد؛ مثلاً مادر موقع بچه داری که کودک خود را به ترقص در می آورد عموماً الفاظی خیالی توأم با وزنی هر چند محدود بر زبان جاری می کند.(4) و گاهی اوقات با صدای خود ترانه ای هم مناسب با آن، به اجرا در می آورد و همچنین در مصائب باز این خصوصیت را بیشتر در زنها خصوصاً زنان عزادار و مصیبت دیده به خوبی مشاهده می کنیم.

اما در مورد اینکه شعر از چه زمانی به عنوان یک علم تدوین یافته و مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. می توان گفت.

از جمله «رساله های ارسطو در علوم مختلف» رساله ای است در فن شعر و آن نخستین نقد دقیقی است از پیشینیان در زمینه شعر و ادب که به دست ما رسیده است.(5)

لذا در کتب منطق در بحث صناعات خمس منطقیون بالاتفاق صنعت پنجم را به شعر اختصاص داده و کم و بیش در باره آن بحث کرده اند. هر چند بحث منطق در باره شعر با بحث در باره آن در علم عروض و قافیه «علم بدیع» و وزن و موسیقی تفاوت بسیاری دارد.

بعلاوه شعر اصلاً از نظر منطقی با شعر از نظر ادیبان تفاوت زیادی دارد؛ چرا که از نظر منطق شعر محدود به مخیلات است صرف نظر از وزن و قافیه؛ ولی شعر از نظر ادب مخیلات توأم با وزن و قافیه است،(6) البته شعر نیمایی و شعر سپید را باید از این مسأله استثنا کرد.

مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب شریف «اساس الاقتباس» در مقاله نهم چنین می نویسند:

«شرط تقفیه در قدیم نبوده است و خاص است به عرب و دیگر امم از ایشان گرفته اند. اشعار یونانیان بعضی چنان بوده است و در دیگر لغات مانند عبری و سریانی و فرس هم وزن حقیقی اعتبار نکرده اند و اعتبار وزن حقیقی به آن می ماند که اول هم عرب را بوده است مانند قافیه و دیگران هم متابعت ایشان کرده اند. گرچه بعضی بر ایشان بیفزوده اند مانند فرس.»(7)

تعریف شعر

با توجه به این مطالب باید گفت شعر از نظر متأخران و ادیبان عبارت است از:

«گره خوردگی عاطفه و تخیل که در زبانی آهنگین شکل گرفته باشد. بر خلاف نظم که کلامی است موزون و مقفی بدور از عاطفه و خیال.»

پس عناصر و ارکان مهم شعر عبارتند از: عاطفه، تخیل، زبان، موسیقی و تشکل؛ ولی عناصر نظم همان وزن و قافیه هستند.(8)

در کتب منطق شعر را به دو 2 گروه تقسیم کرده اند.(9)

1 شعر ارسطویی. که تخیلی است صرف نظر از وزن و قافیه.

2 شعر عروضی. که آمیخته است از تخیل و وزن و قافیه.

با توجه به این تعریف و توضیح در می یابیم که اگر نظم بدون تخیل باشد دیگر شعر نیست؛ مانند: نصاب الصبیان تألیف ابونصر فراهی در فن لغت، الفیه تألیف محمدبن مالک در فن ادب عربی، منظومه تألیف فیلسوف بزرگوار حاج ملا هادی سبزواری در منطق و فلسفه و همچنین اُرجُوزه های متعددی که علما در علوم مختلف (از فقه و اصول و کلام و رجال و...) به نظم در آورده اند.

ملک الشعرای بهار قطعه شعری دارد با عنوان شعر و نظم بدین قرار:

شعر دانی چیست؟ مرواریدی از دریای عقل

شاعر آن افسونگری کاین طرفه مروارید سفت

صنعت و سجع و قوافی هست نظم و نیست شعر

ای بسا ناظم که نظمش نیست الاّ حرف مفت

ای بسا شاعر که او در عمر خود نظمی نساخت

وای بسا ناظم که او در عمر خود شعری نگفت.(10)

از اینکه گفتیم ماده شعر از تخیلات است نباید تصور کرد که شعر سراسر خیالپردازی است. بلکه شعر نوعی محاکات است از عالم واقع؛ اما شاعر معمولاً عین واقع را توصیف نمی کند، بلکه در آن با افزودن و کاستن و آوردن تشبیهات زیبا و کنایه و استعاره و اغراق تصرف می کند، هر چند نباید از نظر دور داشت که شخص شاعر و موقعیت او و زمان و مکانی که در آن زندگی می کند در کم و کیف شعر او دخالت دارند.

چنانکه در قرآن راجع به شاعران دو پهلو خطاب فرموده. اول با کلمه الشعراء آنها را ذم نموده و سپس با حرف استثناء خوبان از آنها را مدح و توصیف می نماید.(11)

مقام و موقعیت شعر و شاعر در عصر جاهلیت

شعر و شاعر در آن زمان به قدری حائز اهمیت بودند که آن دو را مقدم بر شمشیر و جنگجو می دانستند و چه بسا ارزش او را بر خطیب و خطابه نیز برتری می دادند؛ چرا که شاعر زبان قبیله بود و در جنگها او بود که دشمن را هجو می کرد و با رجزهایش لشکر را بر می انگیخت و احساسات آنها را به هیجان در می آورد و نهایتاً پیروزی را نصیبشان می نمود. و اگر در قبیله ای شاعری پدیدار می شد برای او جشنها بر پا می کردند و به رقص و پایکوبی و اطعام می پرداختند که قبیله آنها زبان گویائی به دست آورده است که در تمام مراحل حیات منشأ موفقیتهای مختلفی برایشان بود.

در اهمیت شعر و شاعر در آن عصر چنین نوشته اند:

«در آن روزگار نقش اجتماعی راستینی به عهده شاعر بود. قدرت شاعر بر قدرت خطیب فزونی داشت؛ زیرا شعر با سرعت بیشتری در خاطره ها نقش می بندد و زودتر از خیمه گاهی به خیمه گاهی دیگر و از چاه آبی به چاه آب دیگر انتشار می یابد؛ از طرف دیگر نوعی ویژگی مافوق طبیعی با نام شاعر ملازم بود. می پنداشتند که موجودی نامرئی و نیرومند که همان جن باشد به وی الهام می بخشد و یا حتی در درون او حلول کرده است. هر شاعر جن خاص خود را داشت؛ سخنان شاعر خاصه هجاهای او از قدرت خباثت آمیزی برخوردار بود و گاه همچنان که پیش از این گفتیم قبائل شاعران اسیر را دهان بند می زدند تا شاید از قدرت زیان آور سخنانشان رهایی یابند.»(12)

ظهور اسلام و پیشرفت شعر

با ظهور اسلام در جزیرة العرب نه تنها اهمیت و مقام و رتبه شعر تنزل نیافت بلکه شعر به نحو بهتری به حیاط خود ادامه داده و با ترغیبها و تشویقهای پیامبر و توجه آن حضرت به مقام شعر و شاعری مکان و مقام خود را به نحو مطلوبتری افزایش داد.

در تاریخ می بینیم که در بین اسرای جنگ احد اسیری که شاعر است مورد لطف پیامبر قرار گرفته و بر او منت نهاده و آزادش می کند؛ اما بر خلاف دیگر اسیران از او فدیه دریافت نکرده؛ ولی در مقابل آزادی او تعهد می گیرند که بر ضد اسلام و مسلمین شعر نسراید. و یا در جای دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کعب بن زهیر را مهدور الدم دانسته و خون او را مباح نموده اند؛ ولی به جهت شعری که سروده بود مورد توجه پیامبر قرار گرفته و حضرت او را مورد عفو و مرحمت قرار می دهند.(13)

مقام شعر در مواردی به حدی بالا میرود که پیامبر عزیز اسلام مسلمین را همانطوریکه امر به تعلیم و تعلم قرآن کریم می فرموده آنان را امر به سرودن و ضبط و ثبت اشعار فرموده و این امر را یاری دین و جهادی در راستای حفظ اسلام می دانستند.(14)

شهید مطهری در اهمیت شعر و شاعران به نمونه هایی اشاره فرموده اند، از جمله نوشته اند:

«کمیت اسدی با همان اشعارش بیشتر از یک سپاه برای بنی امیه ضرر داشت».

و باز نوشته اند:

«یک قصیده آنها به اندازه یک سلسله مقالاتی که یک متفکر انقلابی بنویسد اثر دارد.»(15)

شعر در قرآن

چنانکه دیدیم اسلام به «شعر» اهمیت می دهد و پیامبر اسلام شعرای متعهد را ارج می نهاده است، با این حال خداوند متعال در قرآن مجید با صراحت تمام صفت «شاعر» بودن را از پیامبر نفی فرموده است. چنانکه «شعر نبودن» قرآن مجید را تصریح نموده و اکنون سیری در این دسته از آیات قرآن مجید می کنیم.

مجموع آیاتی که درباره رسالت خاتم النبیین نازل شده است حدود 1920 آیه می باشد که درصد متوسط آن 30% کل قرآن می باشد.

این آیات خود بر سه 3 دسته تقسیم شده است:

دسته اول. تذکر و تعلیم توحید و ذکر صفات و نعمات الهی است که حدود 817 آیه را در بر می گیرد.

دسته دوم. تنزیل قرآن از جانب پروردگار و مسأله وحی و خصوصیات پیامبر اکرم است و حدود 634 آیه می باشد.

دسته سوم. وصف و جدال با مشرکین که اوج این آیات مربوط به چند سال قبل از هجرت بوده ولی بعد از هجرت نیز حتی تا سال آخر عمر مبارک پیامبر اکرم ادامه داشته است که حدود 445 آیه می باشد.(16)

آنچه در این مقاله مطمح نظر است دسته دوم از این آیات است که در آنها بیشتر به جنبه تنزیل قرآن از طرف خداوند و مسأله وحی و بیان خصوصیات پیامبر و احیاناً رد اتهامات وارده بر آن حضرت از طرف کفار و مشرکین توجه شده است.

از جمله آیات نازل شده در شش مورد طی شش سوره در ضمن حدود ده آیه مواردی را در مقام دفع این تهمت که پیامبر اکرم شاعر است و چیزهایی را که به عنوان قرآن آورده است، شعر است مطرح فرموده است.

مناسب است که قبل از هر گونه بیان و نظری اصل آیات را بترتیب قرآن با ترجمه فارسی آنها نوشته سپس به شأن نزول و توضیح و بیان آنها پرداخته شود.

1 بل قالوا اضغاث احلام بل افتراه بل هو شاعر فلیاتنا بایه کما ارسل الاولون (انبیاء / 5)

و لیکن این مردم غافل نادان گفتند که سخنان قرآن خواب و خیالی بی اساس است.

بلی محمد صلی الله علیه و آله که به این قرآن دعوی نبوت می کند شاعری است که این کلمات را خود بافته است و از دروغ به خدا نسبت می دهد و گرنه باید مانند پیغمبران گذشته آیت و معجزه ای برای ما بیاورد.

2 والشعراء یتبعهم الغاون. الم تر انهم فی کل واد یهیمون. و انهم یقولون مالا یفعلون. الاالذین آمنوا و عملوا الصالحات و ذکرواالله کثیراً وانتصروا من بعد ما ظلموا و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. (شعراء / 227 224)

«پیامبر شاعر نیست». شعرا کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروی می کنند. آیا نمی بینی آنها در هر وادی سرگردانند و سخنانی می گویند که خود عمل نمی کنند، مگر کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند و خدا را بسیار یاد می کنند و به هنگامی که مورد ستم واقع میشوند به دفاع از خویشتن و «مؤمنان» بر می خیزند (و از ذوق شعری خود کمک می گیرند) و به زودی آنها که ستم کردند می دانند که بازگشتشان به کجاست.

3 و علمناه الشعر و ماینبغی له ان هو الا ذکر و قرآن مبین. (یس / 69)

نه ما او را (یعنی محمد صلی الله علیه و آله ) شعر آموختیم و نه شاعری شایسته مقام اوست، بلکه این کتاب ذکر الهی و قرآن روشن بیان خداست.

4 و یقولون ائنا لتارکوا الهتنا لشاعر مجنون. (صافات / 36)

«با کمال تکبر و بی شرمی» می گفتند آیا ما برای خاطر شاعر دیوانه ای دست از خدایان خود برداریم.

5 ام یقولون شاعر نتربص به ریب المنون. قل تربصوا فانی معکم من المتربصین. (طور / 31 30)

یا که «کافران نادان) گویند «محمد صلی الله علیه و آله » شاعریست «ماهر» و ما حادثه مرگ او را انتظار داریم. «تا به مرگ از دعوی نبوتش آسوده شویم». ای رسول بگو شما به انتظار مرگ من باشید که من هم از منتظران «مرگ و هلاک» شما هستم.

6 انه لقول رسول کریم. و ما هو یقول شاعر قلیلا ما تؤمنون. (حاقه / 42 41)

قرآن به حقیقت وحی خدا و کلام رسول بزرگوار است. نه شخص شاعری «و گفتار خیالی و موهومی» است گرچه اندکی مردم هوشیار به آن ایمان می آورند.

تذکر

این شش سوره تماماً جزو سوره های مکی هستند؛ و همانگونه که گفته شده معلوم می شود این اتهام در مکه بین سران کفار مطرح بوده است.(17)

شأن نزول آیات شریفه

برای اینکه بهتر بتوانیم به علت و فلسفه نزول این آیات شریفه پی ببریم، لازم است شأن نزول آنها را بیان کنیم.

کفار قریش با اینکه خود از جاذبه های قرآن بی بهره نبوده و شدیدا تحت تأثیر آن کلام الهی قرار می گرفتند خصوصاً وقتی که وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با آن صدای زیبا و قرائت جذّاب و نفس گیرایش آیات الهی را تلاوت می فرمودند همه شدیداً جذب شده و تحت تأثیر قرار می گرفتند؛ حتی سران کفار قریش که از مخالفین سرسخت بودند شبانه از خفا و تاریکی استفاده کرده و پنهان از دیگران خود را در گوشه ای مخفی کرده و به تلاوت قرآن گوش فرا می دادند؛(18) اما وقتی به طور جدی دریافتند که این امر با عقاید و افکار و منافع آنها سر سازگاری ندارد بلکه شدیداً آنها را به خطر می اندازد به فکر چاره اندیشی افتادند و برای اینکه این جاذبه پر قدرت و با صولت قرآن و پیامبر را از دیدگاه عامه مردم بیندازند، دست به اتهامات مختلف و متعدد و گاه متضاد با هم می زدند. چنانکه گاهی حضرت را ساحر می خواندند و د

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, توسط اکبر جعفری |